loading...
فان استوری |داستان عاشقانه
مسعود بازدید : 340 1391/04/08 نظرات (0)

می گویند، روزی فرعون خوشه ای انگور در دست داشت و مشغول خوردن بود، در این هنگام ابلیس به نزد او آمد و گفت: آیا کسی هست که بتواند این خوشه ی انگور را به مروارید تبدیل کند؟ فرعون گفت: نه.

ابلیس به وسیله ی سحر و جادو آن خوشه ی انگور را به به خوشه ی مروارید تبدیل کرد.

فرعون تعجب کرد و گفت: واقعا که تو مردی اُستاد هستی!

ابلیس با شنیدن این جمله، سیلی محکمی بر گردن او زد و گفت: مرا با این اُستادی به بندگی قبول نکردند، تو چگونه با این حماقت ادعای خدایی می کنی؟!

جوامع الحکایات عوفی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 206
  • کل نظرات : 29
  • افراد آنلاین : 4
  • تعداد اعضا : 69
  • آی پی امروز : 84
  • آی پی دیروز : 14
  • بازدید امروز : 102
  • باردید دیروز : 15
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 169
  • بازدید ماه : 169
  • بازدید سال : 8,829
  • بازدید کلی : 144,842
  • کدهای اختصاصی
    نمایش وضعیت در یاهو

    قالب های وبلاگ